حديث ناب
نوشته شده توسطپيام غدير... 6ام خرداد, 1397به وسیله ی علم است که خداوند اطاعت و عبادت می شود.با علم٬ معرفت خداوند و توحید او حاصل می شود٬
به وسیله ی علم صله ی رحم انجام٬ و حلال از حرام شناخته می شود
و علم پیشوای عقل٬ تابع آن است و سعادتمندان بدان الهام می یابند و تیره بختان٬ محروم می شوند.
منبع : البحار ١/١۶۶
برگرفته از http://mottaghin66.blog.ir/
فرم در حال بارگذاری ...
عاشورا برخواسته از انحراف امت اسلام(بخش سوم) برگرفته از http://mottaghin66.blog.ir/
نوشته شده توسطپيام غدير... 19ام مهر, 1396پیوند: http://mottaghin66.blog.ir/
مظلومیت اهلبیت در همان روزهاى اول
هنوز صداى پیامبر در فضاى غدیر در گوش مردم طنینانداز بود که میفرمود: خدایا دوستان على را دوست بدار و دشمنانش را دشمندار، که به خانه فاطمه (س) هجوم آوردند، عمر صدا زد به خدا قسم کسانى که در خانه متحصن هستند باید براى بیعت با ابوبکر خارج شوند و گرنه خانه را با ساکنان آن آتش میزنم!
یکى گفت: در این خانه فاطمه است، جواب داد گرچه او باشد[1] نقل کردند که عمر در روز بیعت چنان بر شکم فاطمه زد که محسن را سقط کرد و عمر فریاد میزد خانه را با هر که در آن است آتش زنید و در خانه نبود جز على و فاطمه و حسن و حسین علیهمالسلام[2]
...
هنوز صداى پیامبر در فضاى غدیر در گوش مردم طنینانداز بود که میفرمود: خدایا دوستان على را دوست بدار و دشمنانش را دشمندار، که به خانه فاطمه (س) هجوم آوردند، عمر صدا زد به خدا قسم کسانى که در خانه متحصن هستند باید براى بیعت با ابوبکر خارج شوند و گرنه خانه را با ساکنان آن آتش میزنم
و سرانجام حضرت على (ع) را با وضعیتى بس ناهنجار براى بیعت به مسجد بردند و با شمشیر کشیده او را به بیعت تهدید نمودند، حادثه آنقدر تأسفبار بود که ابوبکر هنگام مرگ آرزو میکرد ای کاش من معترض خانه فاطمه نمیشدم هرچند کار به جنگ میکشید.[3]
و به دنبال آن مسأله فدک پیش آمد و دست خاندان پیامبر را با جعل یک حدیث، از این پشتوانه اقتصادى کوتاه کردند و به دنبال آن خمس که حق مسلم اهل بیت بود از خاندان پیامبر دریغ شد.
************************************************
[1] داستان تهدید خانه حضرت فاطمه را به آتش، بزرگان اهل سنت همانند جوهرى در السقیفه و ابن قتیبه در الامامه و السیاسه و طبرى در تاریخ خود و ابن ابى الحدید در شرح نهجالبلاغه ج 1 نقل نمودهاند.
[2] ملل و نحل شهرستانى در مسأله یازدهم از متفردات نظام.
[3] تاریخ طبرى ج 2 ص 619، ذهبى در میزان الاعتدال ج 3 ص 215 و ابن قتیبه در الامامه و السیاسه (السبعه السلف ص 16)
فرم در حال بارگذاری ...
عاشورا برخواسته از انحراف امت اسلام(بخش دوم)
نوشته شده توسطپيام غدير... 15ام مهر, 1396پیوند: http://mottaghin66.blog.ir/
انحراف امت اسلام پس از پیامبر و فراموشی غدیر
در بخش قبل به برخی انحرافات از زمان رحلت رسول اکرم (ص) اشاره کردیم در ادامه…
انحراف عظیم از بیعت روز غدیر و امامت امیرالمؤمنین
و سرانجام آن انحراف عظیم و تزلزل بزرگ بعد از رحلت نبى اکرم ایجاد شد، یعنى با اینکه کمتر از سه ماه و نیم از جریان غدیر خم و نصب حضرت امیر (ع) در مقابل دهها هزار نفر نمیگذشت و بااینکه همگى با حضرتش بیعت کرده بودند، اما تو گوئى هیچ جریانى رخ نداده است و در زمانى که هنوز جسد مطهر نبى مکرم روى زمین بود، آنها مشغول یکسره کردن مسأله حکومت شدند.
...
در نظر سطحى توده مردم، امامت و رهبرى، یک مسئله سیاسى تلقى میشد، که از حساسیت بالائى مانند نماز و روزه و حج و جهاد، برخوردار نیست، بهگونهای که وقتى ظواهر دین مانند مسجد و نماز و حج و روزه برقرار باشد دین را برقرار و اسلام را پیاده شده تلقى میکنند و حس مذهبى آنها ارضا میشود.
و همین غفلت و جهالت عمومى باعث شد، پاسداران الهى را از منصب خود دور کنند و این گامى بود بس بزرگ براى نابودى تدریجى دین، میدانیم یک خانه، یک محله، یک شهر و یا یک کشور اگر از پاسدار و نگهبان و رهبر شایسته برخوردار باشد، جامعه هر چند دچار مشکلات فرعى گردد، اما دشمنان، هرگز نمىتوانند، مقاصد شوم خود را پیاده کنند و بر عکس جامعهاى که حکومت آن در دست دشمنان باشد، اصلاحات جزئى و فرعى هرگز نمىتواند دلیل پیشرفت آنها حساب شود.
و ما امروز حساسیت امامت و رهبرى را در سراسر زندگى و عقاید و احکام مسلمین مشاهده میکنیم، امامت ستون دین بود و به خاطر اهمیت فوقالعاده آن بود که طبق روایات به هیچچیز مانند ولایت سفارش نشد.
پیامبر فرمود: هر که بمیرد و امام زمان خود را نشناسد، مانند کفار جاهلیت مرده است و فرمود:
یا على اگر کسى به مقدار عمر نوح خداوند عزوجل را عبادت کند و همانند کوه احد طلا داشته باشد و در راه خدا انفاق کند و آنقدر عمر کند که هزار سال با پاى پیاده حج کند، آنگاه میان صفا و مروه مظلومانه کشته شود، اما ولایت تو را نداشته باشد، بوى بهشت به مشامش نرسد و وارد آن نشود.[۱]
و به همین جهت بود که امامت على بن ابیطالب، که یگانه پاسدار دین بود، دیگر قابلتحمل نبود، همچنان که با کنار گذاردن ایشان، راه براى انحراف بعدى هموار میشد که شد.
*************************************************
[1] این حدیث را به الفاظ و مضامین گوناگون و شبیه به یکدیگر بزرگان اهل سنت مانند خوارزمى در مناقب ص 39 و حاکم در مستدرک 3 ص 149 و ذهبى در تلخیص و دیگران آوردهاند راجع الغدیر ج 2 ص 301 و 302.
فرم در حال بارگذاری ...
عاشورا برخواسته از انحراف امت اسلام(بخش اول)
نوشته شده توسطپيام غدير... 13ام مهر, 1396پیوند: http://mottaghin66.blog.ir/
مخالفین هر مکتب و هر دینى، در ابتداى ظهور مکتب جدید، بهطور علنى با آن برخورد میکنند، زیرا آن مکتب، به خاطر جوانى و تازگى آن، هنوز داراى طرفداران جدى نشده است، ولى آنها در اکثریت و قدرت هستند، همچنان که دیدیم مشرکین در صدر اسلام با تمام توان از هر راهى که ممکن بود، مانند شکنجه و تهمت و قتل و غارت و جنگ و غیره به مقابله با اسلام پرداختند.
اما پس از آن مکتب و مرام، پیشرفت پیدا کرد و داراى طرفداران جدى شد و به قدرت رسید، مخالفین آن مکتب دیگر نمیتوانند با روش مقابله رویاروى و اظهار مخالفت علنى به مقابله بپردازند، زیرا با نفوذى که مکتب جدید دارد، آنها رسوا و نابود میشوند.
...
بهترین راه براى مقابله با مکتب و انقلابى که پیروز شده است، همگام شدن ظاهرى با آن مکتب و تظاهر نمودن به قبول آن و سپس منحرف کردن تدریجى مردم از اصول و پایههای آن مکتب است بهگونهای که مردم متوجه حساسیت انحرافات نشوند، تنها وقتى متوجه مکتب و اعتقاد خود بشوند که کار از کار گذشته و در مقابل عمل انجام شده قرار بگیرند، یعنى خود را در عمل و عقیده نسبت به آن مرام سست احساس کنند، اینجاست که یک درخت تنومند و ریشهدار را میشود موریانهوار بر اثر نابود کردن تدریجى ریشههای مخفى آن با یک ضربه و فشار اندک سرنگون کرد.
موریانه حیوانى ضعیف و نابیناست، بهگونهای که مورچه دشمن سرسخت او بهحساب میآید، اما همین حیوان ضعیف، اگر به ساختمان یا درخت تنومندى حمله کند، آن را ویران میکند.
روش ویرانگرى این حیوان بسیار سهمگین است، او از دو ویژگى استفاده میکند، ویژگى اول آنکه چون از نور خورشید فرارى است. وقتى به چیزى مانند درخت یا ستون خانه حمله میکند، آن را از درون پوک میکند به گونه ایکه جدار بیرونى و پوسته بیرونى سوراخ نشود، بهاینترتیب، انسان هرگز متوجه تهى شدن و سست شدن ستون خانه نمیشود، مگر افراد متخصص و ژرفنگر، ویژگى دوم او این است که ویرانگرى خود را بهآرامی و اندکاندک انجام میدهد، بهگونهای که تا قبل از وقوع حادثه، هر کس به ستون یا درخت تکیه دهد، متوجه فاجعهای که در شرف وقوع است نمیشود، آن فاجعهای که بر سر اسلام به وقوع پیوست و میرفت تا به مرور زمان، همراه با خواب غفلتى که سراسر عالم اسلام را فرا گرفته بود، ستون خیمه اسلام را یکسره نابود کند، درست مانند همین جریان بود، مسلمانان در خواب غفلت و مخالفین بهآرامی و تدریج، مشغول تهى کردن و نابود کردن اساس و ریشههای درونى و پراهمیت اسلام بودند.
امیرالمؤمنین (ع) وقتى پرچمهای معاویه و اهل شام را دید فرمود:
سوگند به خدایى که دانه را شکافت و خلایق را آفرید، اینها اسلام را بالاجبار پذیرفتند ولى در باطن مسلمان نبودند، وقتیکه یار و یاور پیدا کردند، کفر خود را اظهار نمودند و به دشمنى خود با ما برگشتند، جز اینکه نماز را رها نکردند.[۱]
آنچه بعد از پیامبر اکرم انجام گرفت، خواسته یا ناخواسته، نتیجهای جز نابودى تدریجى اسلام نداشت.
اکنون به انحرافات و اجتهاداتى که خلفا در مقابل پیامبر و بعد از حضرت، نسبت به تغییر دستورات دینى انجام دادند و کار را بهجایی رساندند که امام حسین (ع) براى نجات دین، جز فداکارى چارهای نداشت، توجه میکنیم:
وضعیت اسلام و مسلمین از ابتدا تا زمان قیام سیدالشهدا
اینهمه انحرافات و گمراهیها که منجر به قیام و شهادت مظلومانه اباعبدالله الحسین و یارانش گردید، نتیجه کارهایى است که از اواخر عمر پیامبر (ص) به بعد، انجام گرفت.
شروع انحرافات در زمان حیات پیامبر اکرم (ص)
جریان را از بستر بیمارى پیامبر (ص) شروع میکنیم، هنگام رحلت حضرت فرا رسیده بود، در خانه حضرت عدهای از اصحاب از جمله عمر بن خطاب حاضر بودند، پیامبر فرمود:
بیایید تا براى شما فرمانى را بنویسم که بعد از آن گمراه نشوید،
عمر گفت:
پیامبر هذیان میگوید! کتاب خدا براى ما کافى است، تعجب اینجاست که در حضور پیامبر و در زمان حیات حضرت، عدهای به طرفدارى از عمر برخاستند و حرف او را تکرار کردند، وعدهای سخن پیامبر را تأیید کردند و چون مشاجره و سخنان بیهوده بالا گرفت، پیامبر فرمود: برخیزید.[۲]
آرى اگر مسلمان از غصه خون بگرید -همچنان که ابن عباس بهشدت میگریست- که چرا نگذاشتند فرمانى را که ضامن هدایت بشر بود، پیامبر اکرم (ص) صادر کند، جا دارد و شما خود خوب میدانید وقتى در حضور پیامبر، با گستاخى به اعتراض برخیزند، در فرداى رحلت حضرت چه رخ خواهد داد؟!
و این اولین و مهمترین انحراف اساسى بود که در مقابل پیامبر انجام گرفت، این جریان که در کتابهای متعدد و معتبر اهل سنت آمده است نشانگر مطالب بسیارى است که قلم از ترسیم آن عاجز است.
سپاه اسامه و تمرد مخالفین
به دنبال همین جریان، مسئله تمرد از سپاه اسامه واقع شد، پیامبر اکرم اسامه ابن زید را که جوانى بود تقریبا هیجده ساله در واپسین لحظات زندگى خویش براى جنگ با سپاه روم در سرزمین اردن بسیج نمود، حضرت خود شخصاً بسیج نمودن اصحاب را آنهم در حال مرض و تب شدید به عهده گرفت، کلیه سرشناسهای مهاجر و انصار امثال ابوبکر و عمر و ابوعبیده جراح و سعد ابن ابى وقاص را در سپاه اسامه گرد آورد و با تأکیدات فراوان آنها را سفارش نمود که در رفتن عجله کنند.
اما اصحاب از اینکه جوانى حدودا هیجده ساله بر سالمندان فرمانده شده، شدیدا بر پیغمبر خورده گرفتند و حضرت در حالى که از شدت تب سر مقدس را بسته و حولهای به خود پیچیده بود، اعتراض آنها را روى منبر پاسخ گفت.
وقتى بیمارى حضرت شدت گرفت پیوسته میفرمود:
که در تجهیز سپاه اسامه بکوشید، سپاه اسامه را حرکت دهید، سپاه اسامه را روانه کنید، اما عدهای از اصحاب سستى میکردند تا اینکه نبى اکرم رحلت نمود و آنها از رفتن امتناع کردند،[۳]
پیامبر اکرم میخواست مدینه را از وجود این افراد خالى کند و زمینه را براى خلافت حضرت على (ع) مهیا کند و جلو تندروى برخى را بگیرد تا نگویند على جوان است و ابوبکر پیرمرد، ولى آنها از پیوستن به لشکر اسامه امتناع کردند که قبل از همه ابوبکر و عمر این کار را کردند، جوهرى در کتاب السقیفه مینویسد:
پیامبر پیدرپی میفرمود: سپاه اسامه را روانه کنید، خدا لعنت کند هر کس از آن روى برگرداند.[۴]
***********************************************
[1] شرح نهجالبلاغه ج 4 ص 31 ابن ابى الحدید.
[2] صحیح بخارى در سه جا جزء اول کتاب العلم و در کتاب المرض و کتاب الجهاد و السیر، صحیح مسلم آخر باب وصایا، احمد ابى حنبل در مسند جزء اول ص 325 (منقول از کتاب النص و الاجتهاد)
[3] براى اطلاع از این جریان به کتب مورخین اسلام مثل تاریخ طبرى و ابن اثیر و طبقات ابن سعد و غیره مراجعه شود.
[4] شهرستانى در ملل و نحل نیز این جمله را نقل نموده است.
فرم در حال بارگذاری ...
هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجاد علیه السلام...
نوشته شده توسطپيام غدير... 11ام مهر, 1396پیوند: http://mottaghin66.blog.ir/
از امام سجاد علیه السلام پرسیدند:
سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟
در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام…
امان از شام !
در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود:
...
>
1. ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله مینمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل میزدند.
2. سرهای شهداء را در میان هودجهای زنهای ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمههایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگهداشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه میآوردند و با سرها بازی میکردند، و گاهی سرها به زمین میافتاد و زیر سم سُتوران قرار میگرفت.
3. زنهای شامی از بالای بامها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامهام افتاد و چون دستهایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامهام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند.
4. از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و میگفتند: «ای مردم! بکُشید اینها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!»
5. ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها میگفتند: اینها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و …) کشتند و خانههای آنها را ویران کردند . امروز شما انتقام آنها را از اینها بگیرید.
6. ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت.
7. ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شبها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر میبردیم…
صلی الله علیک یا سیدالساجدین ، الامام العارفین،زین العابدین..
برگرفته از: تذکرة الشهداء ملاحبیب کاشانی
برگرفته از http://mottaghin66.blog.ir/
فرم در حال بارگذاری ...